یادداشتی درباره مستند ایراکو ساخته هاشم کریمی
ایراکو نام روستایی است که بین سه کوه واقع شده است و هر ضلع آن به سمت کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و خوزستان منتهی میشود. مردم این روستا به دلیل وجود این کوهها فقط 5 ساعت در روز نور خورشید را تجربه میکنند.
پاراگراف کوتاه و عجیب بالا دستمایه ساختن مستندی تاثیرگذار به نام ایراکو شده است. عجیب آنجاست که نام این روستا اگر نگوییم هیچ کس، به گوش کمتر کسی رسیده است. پس، از دقایق آغازین مستند کنجکاور و مشتاق به تماشای آن خواهیم نشست.
مستند از زبان کودکی از اهالی همان روستا روایت میشود و بیننده را به همدلی با خود تشویق میکند. همچنین اطلاعات اولیه از نحوه زندگی و روزگار مردم روستا را با گفتاری موجز و سریع با مخاطب به اشتراک میگذارد. گرچه امروزه نظریه پردازان دسته بندی انواع مستند را بیهوده میپندارند اما ایراکو را میتوان در زمره مستندهای توصیفی قرار داد. این گونه مستندها اغلب از یک پژوهش ویژه برخوردارند که دشواری دستیابی به این روستا، احتمالا زمان پژوهش را به درازا برده است و کارگردان و تیم پژوهش با سختی هایی روبرو بوده اند. گرچه نمیدانیم زمینه آشنایی کارگردان با این روستا چگونه و از چه طریق بوده است، اما گرفتن ارتباط با مردم روستا و ثبت نحوه زندگی زنان، مردان و کودکان آن موفق بوده است.
این مستند توصیفی همچنین دارای یک متن روایتی و تصویری است. البته اگر روایت و زاویه دید شخصی کودک نیز چاشنی مستند میشد، اتفاق تاثیرگذارتری را شاهد بودیم. در واقع این عدم دنبال کردن دنیای کودکانه در مستند، مانع از آن شده که دیدگاه خاص کارگردان را در پس روایت، تصاویر و موقعیت ها شاهد باشیم و بیشتر در نیمه دوم فیلم تنها وضعیتی از روند پرمشقت ساخت مدرسه را تماشا کنیم. با این وجود با مستندی تقریبا منسجم مواجهیم که هدف کلی خود، یعنی شناساندن این روستا به مخاطبان و جلب توجه دولت و خیرین برای برطرف کردن مشکلات آنجا را دنبال کرده و بدان رسیده است.
ساخت مستند سختترین نوع کارگردانی است و به زعم برخی، انسانی ترین نوع آن.
مهسا علینقیان