یادداشتی بر فیلم کوتاه وانتا بلک به کارگردانی حمیدرضا یگانه
مهسا علینقیان
وانتابلک، بالاترین طیف رنگ سیاه در طبیعت است. این طیف تقریبا هیچ نوری را بازتاب نمیدهد. نویسنده و کارگردان با انتخاب این اسم برای فیلم خود، به خوبی فضای حاکم بر فیلم را توصیف میکنند. جوانی 20 ساله برای اینکه کمک خرج خانواده خود باشد، مجبور میشود تن به سیاهی بدهد و سپس خودکشی میکند.
فیلم میکوشد رنجی که طبقه کارگر جامعه به لحاظ اقتصادی تحمل میکند را به تصویر درآورد. تصویری که در آن عدالت و انساندوستی جایی ندارد. گرچه عموما به نظر میرسد زنان در جامعهای که در آن فقر و بیعدالتی ریشه دارد بیشترین آسیب را میبیندد، اما پسران جوان و مردان نیز در موقعیت خود و زیر بار فشار اجتماعی خسارات جبران ناپذیری را بر جسم و روح خود تحمل میکنند.
فیلم وانتابلک کوشیده است دغدغههای خود را با زبان سینما مطرح کند و با وجود کاستیهایی که به لحاط تکنیکی دارد، در این کار موفق میشود. کشمکش شخصیت اصلی با خانواده قدری کمجان پرداخت شده است، اما کشمکش درونی او به خوبی تصویر شده است. اگر فیلم از زاویه دید پسر جوان شروع و روایت میشد، همدلی و همراهی بیشتری را با مخاطب برمیانگیخت. با این وجود فیلم در پایان خود، درد و رنجی که پسر جوان و خانوادهاش کشیدهاند را به مخاطب منتقل میکند.