نقدی کوتاه بر فیلم کوتاه کچی با The wind girl
فیلم کوتاه "کچی با" ساخته دانا کریم محصول کشور عراق است. این فیلم تاکنون موفق به حضور در چندین جشنواره بین المللی از جمله یازدهمین دوره جشنواره فیلمهای کردی برلین آلمان، سی و ششمین دوره جشنواره بین المللی Osnabruck آلمان، هجدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم کوتاه چئونگجو کره جنوبی، نوزدهمین دوره جشنواره Eberswalde آلمان، جشنواره سلیمانیه عراق و چندین جشنواره بین المللی دیگر شده است، پخش بین المللی این فیلم بر عهدهی کمپانی Raw میباشد.
به بهانه آخرین حضور این فیلم در جشنواره تامپره فنلاند، در اینجا نقدی کوتاه از وحید وکیلی در باب این فیلم میخوانیم.
کچی با، روایت گر زن و مردی سالخورده است که در خانه ای روستایی و به دور از جامعه، روزگار می گذرانند. فضایی آخرالزمانی که گویا در آن زمان متوقف شده و آن دو را به آرامی در خود جای داده است.هر چند حسرت داشتن فرزند،غم و اندوه غریبی بر سیمای آنها نهاده ولی نتوانسته طراوت زندگی را از آنها برباید. اما گویا در پس این آرامش، ترسی نهفته است که با جلو رفتن داستان خود را نمایان میکند. داستانی که آدم با وسوسه خوردن سیب ،خود را دچار عقوبتی غیر قابل پیش بینی می کند (اشاره به قسمتی از فیلم) و ترسی از جنس جنگ آنها را مجبور می سازد که از آن بگریزند و تنهایی را انتخاب کنند، اما آیا آدمی را از جنگ گریزی است؟ این، شاید همان سوالی باشد که دانا کریم، کارگردان کرد عراقی را وا داشته که به آن بپردازد و به درستی پاسخ آن را در سکانسی تاثیرگذار در حالی که زن و مرد در برابر استخوان های سربازان جنگ نشسته اند را نظاره گریم. زنی که به نیابت از تمام مادران داغدار، جمجمه های آنها را غسل داده و لباس(کفن) بر تن کرده است و مردی که خاطره برادران از دست داده اش را در سیمای آنها جستجو می کند. کچی با ،محصول نگاه فیلمسازی ست که خود، طعم جنگ را چشیده و با گوشت و پوست آن را احساس کرده است و در این راه توانسته به زیبایی ما را با اثرات تلخ و دردناک جنگ آشنا سازد، جنگی که جز برای به دست آوردن مطامع بیشتر برای صاحبان آن که همانا پول و قدرت می باشد چیزی به ارمغان نیاورده است.فضای مینیمالیستی و نماهای تو شات پیاپی از زن و مرد پیر درعین حال که میزان صمیمیت و عشق میان آنها را به تصویر کشیده، در نشان دادن سادگی و ظرافت های رفتاری بازیگرانش کمک بسزایی داشته و توانسته بستری برای بیان عواطف و احساسات عمیق انها ایجاد کند .همچنین در این راه تدوینگر به مثابه ویراستاری آزموده، با پیوند صحیح میان صحنه ها و ایجاد ریتمی مناسب از بیهودگی و سردرگمی روایت جلوگیری کرده است. در نهایت، فیلم با موسیقی بسیار زیبا (از لوچانو میچلینی آهنگساز ایتالیایی ) در حالی که زن بر مزار سربازان و مرد به تنهایی بر صندلی نشسته است به پایان می رسد؛ تنهایی که انگار قرار نیست هرگز سرانجامی داشته باشد و جنگی که به راستی مسبب آن تنهایست، حتی اگر سالها از آن گذشته باشد.