مصاحبه با هانا کامکار به بهانه ساخت مستند پرتره ارژنگ ریتم و رنگ
- انگیزه شما از ساخت مستند ارژنگ ریتم و رنگ چی بود؟
شناساندن یک نقاش که از نزدیک میشناختم و آنگونه که باید همه به ابعاد گوناگون فلسفهی هنر درونش پی نبرده بودند.
- ایده این مستند چطور به ذهنتون رسید؟
از کودکی هر بار پای نقاشی کردن عمویم مینشستم آرامشی میگرفتم که دلم خواست این مسیر واکاوی را برای خودم و دیگران ثبت کنم.
- هدف شما از فیلمسازی در ایران چیه؟
ساخت و ثبت فیلم در ایران تنها برای این است که این کشور پر از موضوع و ایدهست که من دلم میخواهد به عنوان فیلمساز مستقل به این جنبههای سانسور شده یا کمتر توجه شده بپردازم.
-موضوع فیلم چقدر دغدغه است و چرا این موضوع رو انتخاب کردید؟
بیشتر دغدغهی شخصیام بود و دلم میخواست با ورود به دنیای ذهنی عمویم راهی برای کشف دیگر علاقمندان به دنیای نقاشی و شناخت نقاشان، باز کنم.
- مشکلاتی که در تولید و ساخت فیلم داشتید؟
سرمایهگذاری شخصی همیشه مشکلات اقتصادی برای فیلمساز پدید میآورد. از سوی دیگر در مرحلهی بازبینی راشها برای تصاویر آرشیوی دچار احساسات فراوانی شدم و تنهایی دیدن راشهای گذشتهی خانوادهام و جوانیشان، مرا بسیار میآزرد. پس هزینهی بیشتر کردم تا بتوانم دستیاری برای دیدن بازبینی فیلمهای قدیمی داشته باشم. دیگر اینکه به هر حال مستند پرتره از یک فرد حساس هنرمند حتی اگر عموی آدمی باشد، بسیار چالش برانگیز است.
- از نکات مثبت و خاطرات خوب در ساخت،تولید،نوشتن متن، پیدا کردن عوامل یا هر موضوع دیگه ایی که امید بخش فیلمسازان هست برامون بگید؟
به مرحلهای رسیدم که همان گونه که در پاسخ به پرسش قبل گفتم مشکلات بزرگ شدند و ناامید از ادامهی تولید این مستند شده بودم که بسیار ناگهانی یکی از دوستان قدیمی فیلمسازم؛ امید هاشملو را در فضای مجازی در بحبوحهی کرونا دیدم و او مرا مشتاق به ساخت فیلم با فریده صارمی که دوست مشترکمون بود، کرد و خلاصه فیلم پیش رفت و روی غلتک افتاد.
- در مورد تامین بودجه تولید و چالش هاش برامون بگید؟
هر چه از تئاترهایی که بازی میکردم یا از فروش فیلم نخستم: مستند «چاووش؛از درآمد تا فرود» کسب کرده بودم، خرج ساخت این فیلم شد. ولی پس از پایانش و دیدن نتیجه با اینکه هنوز مخارجش بازگشت نداشته، نفس راحتی کشیدم و خوشحالم دومین فیلم مستندم هم که دغدغهی همیشگیم بود، ساخته شد.
- در مورد تامین بودجه تولید فیلم و چالش هاش برامون بگید؟
دلم میخواست در ایران اکران بشه که نشد! دلم میخواست دست کم چند جشنواره پذیرای این فیلم پرترهی پر رنگ بشود که خوب میدانم بسیار فلسفی و آموزشی است تا اینکه تفریحی باشد، که نشد! دلم میخواهد در تلویزیونهای جهانی چون آرته ی فرانسه پخش بشه که باز چشماندازی نیست!