یادداشتی درباره فیلمنامه کوتاه قرنطینه
فیلمنامه کوتاه قرنطینه نوشته لیدا صادقی و سیده فاطمه حسینی در سکانس ابتدایی خواننده را با یک موضوع فراواقعی روبرو میکند. مرد جوانی که توی کتفش یک قفل دارد. همین آغاز، خواننده را ترغیب به خواندن ادامه رویدادها می کند و تکلیفش را با فیلمنامه میفهمد. قرار نیست اتفاقاتی را در فیلمنامه شاهد باشیم که با واقعیت روزمره زندگی ما همسو باشد.
پس از این تصویر تکان دهنده فیلمنامه به دوازده سال قبل فلاش بک میخورد و بخش عمده داستان در فلاش بک میگذرد. این فیلمنامه که باوری قدیمی در یک خانواده را مورد بررسی قرار میدهد، گرچه هدف اصلیاش ترساندن مخاطب نیست، اما برخی از مولفههای ژانر وحشت را دارد:
- در فیلمهای ژانر وحشت انسان با هیولاهای بیرونی مانند شیاطین، خونآشامها، اجنه و ..... در جنگ است و از دست آنها فرار میکند.
- در این فیلمها شخصیت اصلی قربانی است نه قهرمان.
- به مذهب به چشم یک میانجی نگاه می شود که می تواند بر نتیجه وقایع تاثیر بگذارد.
- مکان (خانه؛ روستا، اماکن باستانی و ...) اهمیت ویژهای در فیلم های ژانر وحشت دارند.
این فیلمنامه در خانهای در یک روستا میگذرد که شکل تصویر شده از خانه به فضاسازی مرموز فیلمنامه کمک میکند. طاهر، شخصیت اصلی فیلمنامه قربانی اصلی است و با ترسی که از کودکی و در نسلهای پیشین او وجود داشته و دارد دست و پنجه نرم میکند و در نهایت مذهب آمیخته با خرافات برای سالها او را نجات میدهد.
نویسندگان فیلمنامه از مولفه های ژانر وحشت استفاده کردهاند تا موضوعی فراواقعی را که موجب ترس کاراکتر (و نه ترس مخاطب) شده است، دستمایه کار خود قرار دهند. نکته جالب توجه فیلمنامه آنجاست که نویسندگان قصد رد کردن خرافهها و ترسهای محلی را ندارند و در پایان با درآوردن قفل از کتف طاهر او از اضطراب و ترسی که همواره آزارش میدهد به مرز ویرانی میرسد. ویرانی که هیچ نشانی از موجودات فراواقعی در آن نیست. تنها ترس و سپردن خود به دست وقایع است که کاراکتر را ویران میکند. ترسی که طاهر، پایانی بر آن به جز توسل به خرافاتی دیگر برایش متصور نیست.
در مجموع فیلمنامه انسجام کافی در به تصویر کشیدن وقایع خارج از انتظار را دارد، از کمترین میزان دیالوگ استفاده کرده است و با شرح صحنه هایی مبتنی بر جزییات داستان خود را روایت میکند.
مهسا علی نقیان